ما بر آن عهد که هستیم برآنیم هنوز/ دیداری از جنس امید و آرزو
تاریخ انتشار: ۲۱ شهریور ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۶۷۲۷۱۰
خبرگزاری مهر - گروه سیاست؛ منصوره عسگری: امروز نوزدهم شهریور ۱۴۰۲ ساعت دوازده به وقت عاشقی است. در اتوبوس شماره ۲۹ نشستهایم و سفر دو روزهمان را برای دیدار رهبر عزیزمان آیت الله خامنهای شروع میکنیم. با یک ساعت تأخیر سرانجام ساعت ۱۳ سفرمان با لبخند تندیس حاج قاسم در کنار مرقد مطهر شهید گمنام محوطه استانداری بیرجند آغاز میشود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
دوشنبه بیستم شهریور ۱۴۰۲
ذکر امروز یا قاضی الحاجات و ما اهالی رسانه خراسان جنوبی حاجتی جز دیدار رهبری و موفقیت در ثبت لحظههای دیدار تاریخی رهبر و مقتدای ایران با مردم خراسان جنوبی و سیستان و بلوچستان نداریم …ساعت شش و نیم مرقد امام خمینی) ره (و چه زیباست عهد ادیبانه ی ما با پیرجماران و پیرخراسان و اینکه بگوییم: ما بر آن عهد که هستیم برآنیم هنوز… در حرم مطهر امام راحل (قدس) همه جمع شدهاند به حکم اولی الامر و به حکم این آیه که: "یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ الله وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَی الله وَالرَّسُولِ إِن کُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ ذَلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلاً ﴿۵۹ نساء﴾ ای کسانی که ایمان آوردهاید، خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیای امر خود را [نیز] اطاعت کنید. پس هر گاه در امری [دینی] اختلاف نظر یافتید، اگر به خدا و روز بازپسین ایمان دارید، آن را به [کتاب] خدا و [سنت] پیامبر [او] عرضه بدارید. این بهتر و نیکفرجامتر است"
سه شنبه بیستم شهریور ۱۴۰۲
حالا که امام راحل را زیارت کردهایم قبلهی آمال ما بیت مقام معظم رهبری است … با گروه خبرنگاران صدا و سیمای خراسان جنوبی راهی میشویم و به دنبال اتوبوسهای مدعویین به راه میافتیم. دلها در گرو این دیدار تندتر می تپد و عشق موج میزند و گویی همهی این احساسات کنار بیت رهبری بیشتر شده است. زنهای بلوچ و عشایر خراسان جنوبی کنار هم ترکیبی از رنگ و نقشهایی است که رنگ امید و آرزو دارد. در بدو ورود کنار گیتهای بازرسی کاغذی به دستمان میدهند با شعری که ترجیحبند آن لبیک یا حسین است. مردم سیستان و بلوچستان کنار ما نشستهاند مادران شهدای امنیت در کنار شهدای مرزبانی و مدافع حرم نشانههای افتخار دو استانند. دختران کوچک شهدا کف دستهایشان را با لبیک یا خامنهای زینت دادهاند و اندوهشان در دیدن پدر معنویشان به اشک شوق تبدیل شده است. این همه شور سنی و شیعه در کنار هم دیدنی است. جانبازان شهدای زندهی محفلند. نشستهاند با دست و پاهایی که گرچه بیرمقند اما از جان نیفتادهاند. جانبازی که از دو چشم نابیناست حالا چطور اشک شوق میریزد؟ شوق او با دیدن آقا فریاد لبیک یا خامنهای است. صدای آقا منتظر شماییم قطع نمیشود و ساعت ده صبح ناگهان آقا با آن قد رشید سرو مانند وارد میشوند.
بخت باز آید از آن در که یکی چون تو در آید روی زیبای تو دیدن درِ دولت بگشاید
صبر بسیار بباید پدرِ پیرِ فلک را تا دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید
شعر و شعارها دیگر با اشکها آمیخته و آقا با تکان دادن دست مهربان خویش به ابراز احساسات مردم پاسخ میدهند. فرزند شهیدی به دست بوس آقا میرود. آقا پدرانه دست بر سر و چشمهایشان می کشند. چفیه آقا از زیر لباس پیداست و این چفیه آرزوی همه ی جمعیت سه هزار و خردهای است که در حسینیه گردآمدهاند. ندای شعر شیعه و سنی عاشق این سرزمینند با پیشوند لبیک یا حسین آغاز میشود.
سلام ای رهبری که روز تبعید به ایرانشهر ما منزل گزیدی
تو خود گفتی که در این خطهی نور به غیر غیرت و همت ندیدی
مردم روی زیلوهای حاشیه دار پنبهای نشستهاند و حضرت آقا سخنرانی خود را شروع میکنند.
ابتدا از بیرجند و رشادتهای مرحوم آیت الله تهامی میگویند و اینکه چگونه ۶۰ سال پیش مبارزات انقلابی خود را از سخنرانی در محرم سال چهل و دو آغاز کردهاند و با همت این عالم بزرگ از بند ژاندارمری بیرجند آزاد شدند. بعد از تبعید ایشان به سیستان و بلوچستان هم مرحوم ملازهی از علمای اهل سنت و مرحوم آیت الله کفعمی از علمای شیعه ایشان را یاری دادهاند. تزانزیت ریلی شرق و آب زابل و خدمات دیگر از خدمات مؤکد آقا بود که فرمودند لازمهی توسعه است اما در برخی دولتها پیگیری نشده؛ افول غرب و آمریکا معنای آیهای بود که بالای جایگاه نوشته بود. "لَایُخْلِفُ اللَّهُ وَعْدَه. خدا ازوعده های خویش تخلف نمیکند" و این همان وعدهای است که دشمنان میخواهند پنهان کنند و همچنان مذبوحانه مکر و حیله میورزند اما به قول آقا: "شتر در خواب بیند پنبه دانه" و چه رستاخیزی است امروز برای آنهایی که رستاخیزشان اربعین است و چه زیبا تشکر کردند آقا از مردم عراق، حشدالشعبی و دولت عراق که سخاوتمندانه امنیت و پذیرایی زائران جدشان امام حسین علیه السلام را به عهده گرفتند. سخنرانی که به پایان میرسد مردم بلند میشوند و ابراز احساسات میکنند. دختران شهدا از پشت پرده اشک، آن چهرهی فرهیخته را وداع میکنند و پسران شهدا برای گرفتن چفیه آقا جلو میدوند. بعد رفتن آقا خبرنگاران به طرف مردم می آیند و چه دارند مردم جز زبان تشکر و اطمینان قلبی که حرف آقا حجت است. حرف آقا حرف حق است و این آخرین حرف مردمان دیار خراسان و سیستان و بلوچستان است.
منبع: مهر
کلیدواژه: مقام معظم رهبری قران ایران ایرانشهر شیعه امام رضا قدس دولت عراق ایالات متحده امریکا خراسان جنوبی حشد شعبی مجلس شورای اسلامی ایران جمهوری اسلامی ایران مجلس حسین امیرعبداللهیان ناصر کنعانی اربعین حسینی دولت سیزدهم حجت الاسلام سید ابراهیم رئیسی انقلاب اسلامی ایران محمد باقر قالیباف وزارت امور خارجه مجلس یازدهم احمد وحیدی سیستان و بلوچستان خراسان جنوبی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۶۷۲۷۱۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
چرا داستان «جمشید بسمالله» دهههاست تکرار میشود؟
موسی غنینژاد در دنیای اقتصاد نوشت: کسانی که به سیاستگذاری دستوری در نظام تدبیر کشور باور دارند با زبان خاصی سخن میگویند که متفاوت از زبان عرفی یا زبان رایج در جامعه و البته زبان علمی است. برای مردمان عادی یعنی عامه مردم منهای دولتمردان صاحب قدرت، قیمت یک کالا عبارت است از نرخی که با آن میتوان خرید و فروش انجام داد؛ اما برای باورمندان به نظام دستوری، قیمت آن چیزی نیست که با توافق خریداران و فروشندگان در بازار بهصورت توافقی تعیین میشود، بلکه آن چیزی است که سیاستگذاران با معیارهای خود اعلام میکنند و همه طرفهای ذیربط باید آن را بپذیرند. سیاستگذاران دستوری اغلب مدعی دانشی برتر هستند که نه تنها مردمان عادی، بلکه حتی اهل علم هم به آن دسترسی ندارند.
این ادعا که همراه با اعتماد به نفسی اغراقآمیز و البته بیپایه، بیان میشود، ظاهرا و قاعدتا ریشه در قدرت یا توهم قدرتِ تحمیل دستور بر جامعه دارد. سیاستگذاران نظام دستوری، چون تصور میکنند به هر صورت دستوراتشان اجرا خواهد شد و این دستورات به «مصلحت» جامعه است بر درستی آن اصرار میورزند. در واقع آنها دانش برتری ندارند، بلکه دچار توهمی هستند که آن را دانش تصور میکنند.
در اواخر سال۱۳۹۶ و اوایل سال۱۳۹۷که نرخ ارز در بازار عمدتا بهدلیل تهدید و سپس برقراری تحریمهای حداکثری دولت دونالد ترامپ رو به افزایش نهاد، دولت وقت نرخ ارز دستوری ۴۲۰۰تومانی را تحت عنوان «یکسانسازی» نرخ ارز در ۲۰فروردین۱۳۹۷ اعلام کرد. توهم دانش به قدری بود که سیاستگذاران با اطمینان کامل مدعی شدند نه تنها میزان منابع ارزی حاصل از صادرات را میدانند، بلکه درخصوص مصارف آن هم اطلاعات کامل دارد؛ بنابراین میتوانند قیمت یا نرخ ارز در بازار را دقیقا پیشگویی کنند.
با استناد به چنین دانشی دولت اعلام کرد که ارز با این نرخ به اندازه کافی در اقتصاد ملی وجود دارد و هر کس هر مقدار ارز بخواهد با نرخ ۴۲۰۰تومان در اختیارش گذاشته خواهد شد. تحولات بازار ارز به زودی نشان داد که دانش سیاستگذاران چیزی جز توهم دانش نبوده است، از این رو، به سرعت بازار غیر دستوری یا بازار غیررسمی (آزاد) خارج از اراده و قدرت سیاستگذاران شکل گرفت.
سیاستگذاران به جای پذیرفتن اشتباه خود و تن دادن به واقعیات، به «تئوری توطئه» متوسل شد: نیروهای مرموز و مشکوکی به سیاق «جمشید بسمالله» واقعیات را مخدوش کردهاند و گرنه پیشبینی ما (سیاستگذار) درست بود! این داستان دهههاست تکرار میشود، از تعیین نرخ ارز دستوری ۶۰ تومانی در اوایل دهه۱۳۷۰ گرفته تا برسیم به دلار ۱۲۲۶ تومان در اوایل دهه۱۳۹۰، دلار ۴۲۰۰تومانی سال۱۳۹۷ و البته دلار ۲۸۵۰۰تومانی دولت کنونی. امکانپذیر بودن تکرار این توهم دانش ریشه در ابطالناپذیر بودن گزارهای عجیب و حیرتانگیز دارد که البته بهصورت تلویحی از سوی سیاستگذاران دستوری بیان میشود و مضمون آن این است: «واقعیت آن چیزی است که ما میگوییم، هر روایتی غیر از این توطئه دشمنان است.»
تجربه چند دهه اخیر نشان داده که سیاستمداران و به تبع آن سیاستگذاران در کشور ما اغلب گوش شنوایی ندارند و بیرون از «منطق» دستوری مورد قبول خود، تعهدی به دانش حقیقی و بحث علمی از خود نشان نمیدهند؛ اگر غیر از این بود با گزارههای ابطالناپذیر به جنگ واقعیات برنمیخاستند.
پرسش مهمی که اینجا مطرح میشود این است که «پس چه باید کرد؟» پاسخ البته ساده نیست؛ چراکه در غیر این صورت ما اکنون در این وضعیت قرار نداشتیم. به نظر میرسد پیچیدگی مساله و دشواری حل آن بیشتر ریشه در طرح صورتمساله دارد. صورت مساله از دیدگاه عامه مردم اغلب ناظر به رفتار انفعالی دولت است: دولت چرا قیمتها را کنترل نمیکند؟ دولت چرا اشتغال را بالا نمیبرد؟ دولت چرا مسکن ارزانقیمت نمیسازد؟ یا بهصورت کلی، دولت چرا برای حل مشکلات کشور آستینها را بالا نمیزند؟
اگر توجه نکنیم که اغلب این تصورات را سیاستگذاریهای دستوری دولت در اقتصاد ملی ایجاد کرده است به پیچیدگی مسائل پی نخواهیم برد. اینکه مردم توقع دارند دولت انفعالی رفتار نکند و با سیاستگذاری درست به تدبیر مسائل کشور بپردازد، توقع بجایی است. اما مساله دقیقا شناخت همین سیاستگذاری درست است؛ چرا که اغلب مسائل را سیاستگذاریهای نادرست گذشته بهوجود آورده است؛ بنابراین نکته کلیدی تشخیص و تفکیک سیاستگذاری درست از نادرست است. تورم در اقتصاد کشور ناشی از سیاستگذاری بودجهای نادرست و نیز قیمتگذاری دستوری است. از اینرو، درخواست از دولت برای کنترل قیمتها در بازار نقض غرض است یعنی سرکنگبینی است که بر صفرا خواهد افزود.
پس آنچه باید به مطالبه مردم از دولت تبدیل شود این نیست که سیاستهای دستوری خود را ادامه دهد و مثلا به کنترل و تثبیت قیمتها در بازار بپردازد، بلکه این است که به سیاستگذاری قاعدهمند اقتصادی روی آورد؛ یعنی کسری بودجه را کنترل کند و از قیمتگذاری دستوری در بازار پول، کالا و خدمات اجتناب ورزد؛ چون این سیاستها بهطور مستقیم و غیر مستقیم موجب افزایش ناترازیهای مالی گسترده در نظام اقتصادی کشور میشود و به افزایش کسری بودجه دولت و انبساط نقدینگی میانجامد که نتیجه نهایی آن تورم مزمن فزاینده است.
توصیههای اهل علم و تخصص به دولتمردان برای اصلاح سیاستگذاریها تاکنون چندان نتیجهبخش نبوده است؛ بنابراین بهتر است صورتمساله را به زبان عرفی برای عامه مردم توضیح داد تا مطالبات آنها از دولت اهرم فشار موثری باشد برای اصلاح امور. باید توضیح داد که با دستور مقامات نمیتوان قیمتها را در بازار تغییر داد؛ لذا این مطالبه از دولت که قیمتها را با سرکوب و دستور کنترل کند نه تنها کارساز نیست، بلکه در عمل وضع را بدتر کرده و معضلات اقتصادی را تداوم میبخشد.
دولت موظف است تورم را کاهش دهد؛ اما برای دست یافتن به این هدف به جای تاکید بر سیاستهای دستوری بیفایده باید سیاستگذاری قاعدهمندی را در پیش گیرد که ناظر است بر کاهش هزینههای غیرضروری دولت، آزادسازی فضای کسبوکار برای تولید ثروت بیشتر که به پایه مالیاتی بزرگتر و در نتیجه درآمد بیشتر برای دولت میانجامد. البته در کنار این تدابیر باید به اصلاح نظام بانکی و مالی نیز دست یازید. تسهیلات تکلیفی با نرخ بهرههای حقیقی منفی که مصداق بارز اقتصاد دستوری است عامل مهمی در ناترازی بانکها و در نتیجه دستاندازی بانکها به منابع بانک مرکزی و نهایتا افزایش پایه پولی و تورم است.
باید تاکید کرد که اینگونه سیاستهای دستوری است که علت بروز فسادهای مالی گسترده و اتلاف منابع است. باید برای مردم توضیح داد که معضلات اقتصادی کنونی ریشه در رویکرد دستوری دارد که باید کنار گذاشته شود و جای خود را به سیاستگذاری قاعدهمند مبتنی بر عقل سلیم و یافتههای علم اقتصاد دهد.
درست است که توضیح این مسائل برای افکار عمومی که سالهای درازی است عادت به شنیدن راهحلهای ساده دستوری دارد، کار آسانی نیست؛ اما با توجه به اینکه دستور اغلب با عرف مبتنی بر قواعد ریشهدار ناسازگار است، میتوان امیدوار بود اگر توضیحات به زبان عرف رایج و مورد قبول مردم بیان شود، بتواند به تدریج مقبولیت عام پیدا کند و رفتار مبتنی بر دستور را پس زند.